به گزارش فرهنگ امروز به نقل از ایبنا؛ عماد افروغ، نویسنده، جامعهشناس و سیاستمدار درباره مبحث مربوط به کتابسازی میگوید: «اینکه برخی معتقدند کتاب باید شکل خاصی داشته باشد موافق نیستم و هر کس که در اثر خود حرف جدیدی برای گفتن داشته باشد، اثر او کتاب محسوب میشود.» به باور افروغ، اهل فن و کارشناسان وظیفه دارند در برابر جعلیات تاریخی و تحریفاتی که صورت میگیرند، مقابله کنند و برای آگاهیبخشی جامعه بکوشند.
جناب افروغ ارزیابی شما از پدیده کتابسازی تاریخی که امروزه در حال انجام است، چیست؟
اگرچه من با واژه «کتابسازی» چندان موافق نیستم اما به طور کلی، کتابسازی به معنای «جعل تاریخ» چیزی است که در جامعه ما در حال انجام است. نسبت دادن چیزی به گذشته (تاریخ) باید روشمند و قاعدهمند باشد؛ یعنی کسی نمیتواند بدون ارائه سند و دلیل چیزهایی را به تاریخ نسبت دهد. بحث سر آن است که آنچه که رخ داده باید حتما درست منتقل شود. منتها اینکه منِ نوعی چه شرح و تحلیلی از این اتفاقاتِ رخ داده، به دست میدهم به تعریف من از تاریخ و رویکرد نظریام برمیگردد که متاسفانه ما در این قضیه در ایران مشکل داریم. اگر ما مباحث هستیشناسانه و معرفتشناسانه درباره تاریخ را در نظر داشته باشیم، بالطبع در شرح وقایع تاریخی هم بازتابها و واکنشهای آن را خواهیم دید و بهتر میتوانیم وقایع گذشته را تفسیر و تحلیل کنیم.
بنابراین ممکن است عدهای کتابسازی کنند و اتفاقاتی را به گذشته نسبت دهند که یا رخ نداده یا آنکه اتفاقات رخ داده را به طور کامل منتقل نکنند و برخورد گزینشی با حوادث کنند یا یک شرح و تفسیری از گذشته ارائه دهند که هیچ مبنا و اساس روشنی نداشته باشد که اینها همه در قالب کتابسازی یا جعل تاریخ میگنجند. باید در تحلیل انضباط وجود داشته باشد. وقتی نویسندهای میخواهد تحلیلی بر یک واقعه تاریخی به دست دهد باید دید این تحلیل بر چه مبنایی است؟ نظریهاش چیست؟ هر چیزی را نمیتوان به هم ربط داد و از آن نتیجه گرفت. حداقل میبایست صورت و ماده استدلال معتبر و صحیح باشد.
برخیها میگویند کتاب باید شکل خاصی داشته باشد تا عنوان کتاب بر آن اطلاق شود. نه اینطور نیست؛ کما اینکه بهترین کتاب متقدم فلسفی را که من میشناسم کتاب «محاورات افلاطون» است که بر اساس گفتوگو (دیالوگ) نوشته شده است و در آن از هیچ منبعی هم استفاده نشده و هر آنچه مینوشته براساس تراوشات ذهنی و اندیشههای فکری وی بوده است. پس نباید گفت که چون برخی کتابها رفرنس و منبع علمی خاصی ندارند کتابسازی هستند. متاسفانه چون در کشور ما نوعی نگرش فرمالیستی به همه چیز وجود دارد برخی کتابها را کتابسازی میپندارند.
به نظر شما چه معیاری برای اعتبار و موجودیت یک نوشته باید باشد که سهم واقعی صاحب نوشته در خلق آن تلقی شود؟
هر آنچه در یک کتاب مربوط به نظر و تراوشات ذهنی نویسنده باشد، بهترین اثر است. یعنی مولف چیزی در کتاب خود بنویسد که تماما اقوال و نقل قولهای دیگران نباشد و چیزی از اندیشههای خود را به آن اضافه کرده باشد.
بنابراین هرگونه نوآوری، نواندیشی، خلاقیت و حرف جدید چه در قالب گفتوگو، نوشتار، اظهار نظر، نقد، مصاحبه، شعر، خاطره و غیره همه ارزشمند هستند. بنابراین صرفا نباید قالبی درست شود و گفته شود که حتما در آن قالب خاص کتاب نوشته شود. ارزش یک اثر به پرباربودن وجه اندیشگی یک نویسنده بازمیگردد؛ به عبارتی هرچه وجه اندیشگی یک نویسنده در یک اثر متبلورتر باشد، ارزشمندتر است.
آیا اینگونه کتابسازیها میتواند تاثیرات سویی داشته باشد؟
پر واضح است مخاطب حرفهای به دلیل تسلط خود تاثیرگذاری کمتری در این موضوع دارد و وظیفه داشته در برابر این جعلیات، مقاومت، افشاگری و آگاهیبخشی کند اما برای کسانی که حرفهای و اهل فن نیستند بالطبع تاثیرات سویی دارد و باعث میشود جعل و تحریفهای تاریخی نشت پیدا کند.
از نظر شما راه حل این موضوع چیست؟
باید کسانی که تاریخشناس هستند و تاریخ را صرفا نقل حوادث نمیدانند جواب این تحریفها را بدهند و قرائت صحیح آن را منتقل کنند. چنانکه میبینیم برخی در داخل و خارج از کشور در کتابهایشان سعی دارند تصویر غلطی از دوران پهلوی را به دست دهند که باید جلو آنها را گرفت. البته در اینجا این سوال پیش میآید که چرا این جعلیات تشدید میشود و آنهایی که تا دیروز فرصت و جرات ابراز وجود نداشند خیلی راحت در حال انجام چنین کاری هستند؟
پاسخ این سوال به نوع مواجهه ما در برخی اعتراضات مردمی برمیگردد که خوب نبود و باعث شد که دوباره این چهرههای منسوخ تاریخی (رجال پهلوی) و کسانی که امتحان پس داده بودند و آبرویی نه برای خود و نه کشور گذاشته بودند، مطرح شوند. به دلیل برخوردهای غلط برخی دولتمردان ما و آگاهی بخشیدن کافی ممکن است برخی جوانان ما به این رجال تمایل نشان داده و فکر کنند که چه قهرمانانی از دست دادهاند. کدام قهرمان؟ فردی که کشور را میفروشد؟
فردی که استقلال کشور را نمیفهمد؟ فردی که ما را با بحران هویت روبهرو و ما را از گذشته تاریخیمان منفک میکند، میتوان او را قهرمان دانست؟ گاهی میبینیم سلطنتطلبها بحث آزادی را مطرح میکنند و این برای من عجیب است که دیکتاتورها بحث آزادی را مطرح میکنند و آزادیخواه میشوند. با وجود این همه زندانی سیاسی و شکنجه در زمان حاکمیت آنها چطور میشود ادعای آزادیخواهی آنها را جدی گرفت و بر این وابستگیها، زندانیها و شکنجهها خط بطلان کشید؟ چطور میشود اینها نادیده انگاشته شوند و جعلیات تاریخی جایگزین آن شود.
این کتابسازیها نوعی حربهاند و درصددند تا تصویری متعالی و مثبت از خاندان پهلوی به دست دهند و چهره انقلابی را که به زعم خود غربیها، چند طبقاتی است مخدوش و به نحو دیگری بازگو کنند.
درباره دکتر عماد افروغ:
عماد افروغ، متولد ۱۳۳۵ در شیراز و دارای دکترای جامعهشناسی از دانشگاه تربیت مدرس است. وی در سال ۱۳۷۳ بهعنوان دانشجوی نمونه کشور در مقطع دکترا شناخته شد. افروغ عضو هیات علمی دانشگاه تربیت مدرس بوده، همچنین از سال ۱۳۸۲ بهعنوان مدیر گروه علم و دین پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی فعالیت میکند. وی در سمت رییس گروه جامعهشناسی دانشگاه باقرالعلوم در قم نیز مشغول به کار است.
افروغ که نماینده مردم تهران در مجلس شورای اسلامی در دوره هفتم و رئیس کمیسیون فرهنگی مجلس آن دوره بود، از منتقدان سیاسی بهشمار میآید که پس از دو دوره نمایندگی و فعالیت سیاسی، گوشهنشینی اختیار کرد و به پژوهشهای تئوریک روی آورد.
از آثار وی میتوان به «فضا و نابرابری اجتماعی»، «هویت ایرانی»، «فرهنگشناسی و حقوق فرهنگی»، «اسلام و جهانی شدن»، «چالشهای کنونی ایران»، «مناقشه حق و مصلحت و بنبست دانشجویی»، «گفتگو ابزار یا گفتمان»، «انقلاب اسلامی و مبانی بازتولید آن»، «ما قال و من قال»، «توحیدگرایی و صلح» و «فریادهای خاموش (روزنگاشت تنهایی)» اشاره کرد.
نظر شما